تلاش در پرتو امید
خاطرات فوزیه نصرتپور.521صفحه با تصاویر رنگی.
مصلح رێبوار در معرفی کتاب چنین مینویسد:
کتاب، هم خاطرات است و هم یک روایت خاص از یک تاریخ، از منظر نویسنده ای که خودش یک مبارز این عرصە بودە است. بسیاری از این تصاویر، احساسات مرا برمی آشوبند. شاید مشارکت من در این تاریخ (که در اشعار نیز منعکس شده است) یک دلیل باشد اما دلیل اصلی و هیجان انگیز، البته سبک آراسته و دل نشین نویسنده است. بنابراین درخواست کردم اجازه دهد این چند سطر را در این باره بنویسم.
علاوە بر سبک دل نشین و خاطرات مشترک، دلیل دیگر جذاب بودن کتاب، البته، منحصر-بەفرد بودن زمان آن است؛ نیمەی دوم قرن بیستم کە شامل خیزش انقلابی ٥٧/١٩٧٩ و بەدنبال آن، دهەی ١٩٨٠/١٣٦٠ بود؛ نیم-قرنی و دهەئی کم-نظیر در تاریخ معاصر. کسانی که آن دوران را به خاطر دارند، میدانند، نه تنها در کردستان که جنبش انقلابی ما، از مبارزە و قیام علیە نظام پیشین آغازشد و در ادامەی پرشور و هدفمندانە، عرصە و مجال مهمی برای مبارزان دور و نزدیک، علیە نظام بود؛ همچنین بەیاد داریم کە پاریس کمونارها عرصەی خیزش دانشجویان کمونیست شد؛ معدنچیان انگلستان، رژیم تاچر را آچمز کردند؛ مبارزات ضد جنگ امپریالیستي در آمریکا، نیکسون را بە ترک جنگ هندوچین ناچار کرد؛ قیام مردم پراگ و کارگران گدانسک لهستان، تا ژوهانسبورگ در آفریقای ضد آپارتاید تا چین و ماچین، فریاد انقلاب و قیام، پرطنین بود. براین بستر بود کە زبان ما علیه همه نابرابریها و بیعدالتیهای اجتماعی فصیح بود و صدای ما در برابر همه نیروهایی که لحن وحشیانه، متکبرانه یا احمقانەی سیاسی داشتند، بلند بود. به همین دلیل است که این کتاب با جسارت و روشنی خاصی از رویدادها صحبت می کند و پیروزی ها را به عنوان یک شادی بی سابقه به تصویر می کشد! نه تنها پیروزی ها را نشان می دهد، بلکه مصیبت هایی مانند کشتار دسته جمعی مردم و پیشمرگان را نیز نشان می دهد! مرگ غم انگیز رفقا، از جمله رفقای مسلح زن، شما را به لرزه در می آورد. در میان این حوادث تلخ، کشتار و به ویژه بی احترامی به زنان پیشمرگه اسیر، غم انگیزتر بود، نه تنها در جنگ علیە رژیم حاکم، بلکه در حملات و “کمین”های حزب دمکرات! بی احترامی جنسی به اجساد بی جان دوستان زن، بسیار فراتر از شرم است!! هم از این روست کە این بیشرمیها بازتاب گستردەئی هم بەهمراه داشته است!
شوک سپردن کودکان نوزاد به پدران و مادران دلسوز و ترک اجباري این جگرگوشگان، خود،١ تراژدیهای تکان-دهندەئی بودند. این تراژدیها، برای پدر و مادری کە پیشمرگ یا فعال مخفی شهر بودند و ناچار بە این “انتخاب” میشدند فوق-العادە دردناک بود؛ آنقدر دردناک و عمیق که هنوز، بعد از سی یا چهل سال، در حد گریە-آوری آزارندە است؛ آزاری کە نه تنها قلب نویسنده، و قلب مرا کە همدرد مستقیم او هستم؛ بلکە قلب همه کسانی که این درد را متحمل شده یا بەیاد میآورند را، میفشارد بلکە هر خوانندەی کتاب هم از آن متاثر می شود.
چنین اتفاقاتی در دهەهای قبل نمیتوانست بەهمینگونە منعکس شود؛ اساسا بە این علت کە یک جنبش انقلابی کارگري با خواستهای حداکثري حضور فعال نداشت و از نظر سایر جنبشها هم، این فجایع، “طبیعي” تلقی میشدند! بنا بر همین حقیقت، میتوان امیدوار بود که قهرمانان دهەهای اخیر و نو-نهالان ما، شاهد و نویسنده خاطرات و یادداشتهای تاریخي بسیار نابتر و پرشورتر و نوینتر از آنچه در این کتاب ارائه شده است، باشند.
در آرزوی بهارهای شکوفان!
Reviews
There are no reviews yet.