روسری سفید لیلا را از اوایل همان روز در نانوایی شناختم. چشمان زرق و برق دار او توسط تارهای مو پنهان شده بود که برای زینت چهره او نیز کار می کرد. زیر روسری سفید متوجه شدم موهایش را دو طرف شانه هایش بافته است. لیلا مثل فرشته ای بود که بال هایش را دراز کرد و مرا به قلمروی خارق العاده برد. وقتی او نزدیک تر می شد، دیدم تار شد و من تبدیل به یک دنبله ذاتی شدم که فقط می توانستم نگاه کنم.
اما نمی دانم چرا تا آن لحظه به اسم او فکر نکرده بودم. لیلا نفیس ترین اسمی بود که یک دختر می توانست داشته باشد. شاید این نام برای اینکه به ما عشق ورزی می آموزد و به ما امکان می دهد لذت عاشق شدن را تجربه کنیم، مسئول شکل دادن به طبیعت انسان باشد. این ما را فراتر از قلمرو حیوانات ارتقا داد و ما را به فناپذیری لازم برای جستجو و یافتن حقیقت در شخص مقابل عطا کرد. امیال خود را نادیده بگیریم و دیگران را در نظر بگیریم.
Reviews
There are no reviews yet.